تابیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. درخشیدن، رخشیدن، روشن شدن ۲. حرارت یافتن، گرم شدن ۳. گداختن، گرم کردن ۴. تاب آوردن، بردباری کردن، تحمل کردن، طاقت آوردن ≠ برنتافتن ۵. به هم پیچاندن، پیچ دادن
سابیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ساییدن، سودن ۲. کوبیدن، نرم کردن ۳. سوهان زدن، صیقلی کردن ۴. زدودن ۵. پاک کردن، جلا دادن، صیقل دادن، براق کردن
چنگ زدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. چسبیدن، گرفتن، محکم گرفتن ۲. دستدرازی کردن، چنگ انداختن، چنگ یازیدن ۳. تجاوز کردن، تعرض کردن ۴. متوسل شدن، متشبث شدن، توسل جستن ۵. چنگ نواختن
مبادرت کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. پیشی گرفتن، شتاب کردن، سبقت گرفتن ۲. اقدام کردن، دست یازیدن، مبادرت ورزیدن
تاب دادنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تابیدن، تافتن، پیچاندن ۲. سرخ کردن، بریان کردن، تفت دادن، سرخ کردن ۳. بافتن ۴. گرداندن
ساییدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. سابیدن، سودن ۲. خرد کردن، کوبیدن، نرم کردن ۳. سوهان زدن، صیقلی کردن ۴. زدودن ۵. جلا دادن، صیقلدادن ۶. مالیدن