معنی گِرد سوز | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

پهلوان، تهمتن، دلیر، رشید، قهرمان، مبارز، یل

حلقه، دایره، دوار، گلوله، مدور

۱. خاک، غبار ۲. پودر ۳. گردش

چماق، عمود، کوپال، گرزه

مستحفظ، نگهبان

گرم، سوزان، گرمسیری

داغ، سوزان، گرم، محترق، ملتهب

۱. آتشین، حار، داغ، سوزنده، گرم، محترق، مشتعل، ملتهب ۲. تبدار ≠ بارد ۳. پرسوزوگداز، پرسوز، سوزناک ۴. شدید، زایدالوصف

۱. داغ، سوزان ۲. حاره، گرمسیری ≠ سردسیری ۳. گرم ≠ بارد، سرد

۱. حار، سوزان، سوزنده، گرم ۲. علامت، لکه، مهر، نشان، نشانه ۳. اندوه، عزا، غم ≠ سرد