معنی گنم برشته | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

۱. پا، خطوه، قدم، مشی ۲. افسار، دهنه، لجام، لگام

۱. حار، داغ، سوزنده، سوزان ۲. پررونق ۳. بامحبت، خونگرم، صمیمی ≠ بارد، سرد

۱. غایب، مفقود، ناپدید، ناپیدا، نامرئی ۲. گمراه ۳. سردرگم ≠ پیدا، یافت

۱. خزانه، دفینه، کنز، گنجینه، مخزن ۲. مال، ثروت

۱. بدبو، عفن، متعفن ۲. بویبد، تعفن ۳. فاسد ≠ معطر

۱. باغ، گلزار، میوهزار ۲. پشته، زمین ناهموار، گریوه ۳. محور سنگ آسیا ۴. گندم برشته، گندم بریان

۱. برشته کردن ۲. بویناک کردن ۳. بوی بد پراکندن، بویناک بودن، بوی گند دادن، عفن بودن، گندیده بودن، متعفنبودن