گشادفرهنگ مترادف و متضاد۱. بزرگ، بسیط، پهن، جادار، فراخ، فسیح، گشاده، متسع، واسع، وسیع ۲. فرج، گشایش ۳. ظفر، فتح ۴. خوشی، سرور ≠ تنگ، ضیق
باز شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. گشاده شدن، گشوده شدن، مفتوح شدن، وا شدن ≠ بسته شدن ۲. شکفته شدن، شکوفا شدن، وا شدن ≠ پژمردهشدن، خشکیدن
توسیعفرهنگ مترادف و متضاد۱. گسترشدهی، وسعتدهی ۲. وسعت دادن، گشاده کردن، گسترده کردن ۳. توانگر شدن ۴. فراخی، گشادی
حل شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. برطرف شدن، از بین رفتن، منتفی شدن، رفع شدن (مشکل) ۲. به راه حل رسیدن، راه حل یافتن، به جوابرسیدن ۳. گشودن، گشادن ۴. محلول شدن ۵. مستحیل گشتن