معنی گستره | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

پهنه، ساحت، عرصه، میدان

۱. اتفاقی، الهبختکی، تصادفی، شانسی، کشکی ۲. تخمینی

انبساط، بسط، تعریض، توسعه، سعه، وسعت

بسیط، پخش، پهن، پهناور، شایع، عریض، مبسوط، منبسط، وسیع

۱. سایه افکندن، سایه انداختن، سایه کردن ۲. پوشاندن، پنهان کردن ۳. تحت حمایت قراردادن

۱. وسعت، گستره، گستردگی ۲. سراسر، سرتاسر ۳. کل، همه

ساحت، صحنه، عرصه، عرض، گستره، میدان، وسعت

۱. پهنه، پیشگاه، جولانگاه، محوطه، عرصه، قلمرو، گستره، میدان ۲. حیاط، صحن، فراخنا، فضا، قلمرو ۳. ناحیه ۴. مرتبه، حد، سطح ۵. درگاه، آستانه

۱. صدر ۲. پستان ۳. ذهن، حافظه ۴. دل، خاطر ۵. گستره، پهنه، عرصه

۱. پهنه، جولانگاه، رزمگاه، زمینه، ساحت، صحنه، فضا، گستره، مصاف، میدان ۲. حیاط ۳. بیابان، صحرا