سایه گستردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. سایه افکندن، سایه انداختن، سایه کردن ۲. پوشاندن، پنهان کردن ۳. تحت حمایت قراردادن
گساردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. آشامیدن، نوشیدن ۲. زایل کردن، زدودن، ستردن، محو کردن ۳. سپری کردن، طی کردن
ستردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تراشیدن، پاک کردن، پالودن، ۲. زدودن، کندن، محو کردن، زایل کردن ۳. نابود کردن، از بین بردن
گذاردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. جادادن، گذاشتن، نهادن ۲. وضع کردن، وضع ۳. طی کردن، عبور کردن، گذشتن ۴. برپاداشتن، منعقد کردن ۵. ترک کردن، رها کردن
بسطتفرهنگ مترادف و متضاد۱. توسعه دادن، گستردن بسط دادن، ۲. به تفصیل گفتن، مشروح ساختن ۳. سعت، گشادگی، فسحت ۴. وسعت، گسترش ۵. وفور، فراوانی، کثرت
سایه افکندنفرهنگ مترادف و متضاد۱. سایه کردن، سایه گستردن، سایه انداختن ۲. مستولیشدن، چیره شدن، حکمفرما شدن ۳. التفات کردن، توجه کردن، عنایت کردن
بساطفرهنگ مترادف و متضاد۱. فرش، گستردنی ۲. اثاث، اثاثیه، اسباب، دستگاه، لوازم، متاع ۳. ادیم، خوان، سفره ۴. عرصه، میدان ۵. مجلس، محفل، محضر ۶. پهنه، عرصه، گستره
پراکندنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تارومار کردن، متفرق کردن ۲. انتشار، نشر ۳. پخش کردن، شایع کردن ۴. گستردن، منتشر کردن ۵. افشاندن، نثار کردن ۶. بههمریختن، ≠ جمع کردن