خلوت گزیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. خلوتنشینی کردن، منزوی شدن، معتکف شدن ۲. دوری گزیدن، تنهایی اختیار کردن
سکنا گزیدنفرهنگ مترادف و متضادمنزل کردن، اقامت کردن، مقیم شدن، جای گرفتن، متوطن شدن، ماوا گزیدن، خانه کردن، سکونت کردن، سکونت گزیدن ≠ کوچیدن
بهینفرهنگ مترادف و متضاد۱. بهترین، بهینه، خوب، نیکو ۲. گزیده، منتخب ۳. بهترین، نیکوترین ۴. حلاج، نداف
زبدهفرهنگ مترادف و متضاد۱. برگزیده، صفی، گزیده، منتخب ۲. سرآمد، ممتاز ۳. خلاصه، مجمل، مختصر ۴. جوهر، خالص