گردیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. حرکت کردن، راهپیمودن، گشتن ۲. چرخزدن، دورزدن ۳. شدن ۴. تحولیافتن، تغییریافتن
معتقد شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. باور کردن، مطمئن شدن ۲. اعتقاد آوردن، ایمانآوردن، گرویدن ≠ منکر شدن ۳. ارادت پیدا کردن
تحولفرهنگ مترادف و متضاد۱. استحاله، انقلاب، تبدل، تبدیل، تصریف، تطور، تغیر، تغییر، دگرگونی، گردش ۲. گرویدن، گشتن ۳. تغییریافتن، دگرگون شدن، متحول شدن
مقرر گشتنفرهنگ مترادف و متضاد۱. مقرر گردیدن، مقرر شدن، مقرر گردانیدن ۲. قرار گذاشتن، قرار گذاشته شدن ۳. آشکار شدن، معلوم شدن
شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. صیرورت، گردیدن، گشتن ۲. رفتن، روانشدن، عازمشدن ۳. گذشتن، منقضیشدن ≠ اتیان، رسیدن، فرارسیدن