گرفتارفرهنگ مترادف و متضاد۱. اسیر، بازداشت، دربند، محبوس ۲. دامنگیر، دچار، دستخوش، مبتلا ۳. پرمشغله، غرق، مشغول ۴. دلباخته، عاشق ۵. برده، پایبند، مقید ۶. صید، نخجیر ≠ آزاد، رها
گرفتهفرهنگ مترادف و متضاد۱. افسرده، برزخ، دلتنگ، عبوس، غمگین، محزون، مغموم، ناشاد ۲. خفه، دلگیر، نفسگیر ۳. تار، تاریک، تیره ۴. بسته، مسدود، ، ≠ باز، دلباز
منفجر شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ترکیدن ۲. از حال طبیعی خارج شدن (ناگهانی) ۳. اوج گرفتن، شدت یافتن ۴. از هم پاشیدن
حذف کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. خط زدن، پاک کردن، از قلم انداختن، قلم گرفتن ۲. کنارگذاشتن، کنار زدن ۳. ساقط کردن، انداختن
حفظ کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. نگهداشتن، نگاه داشتن، محافظت کردن ۲. از بر کردن، آموختن، یاد گرفتن ۳. ضبط کردن ۴. ابقا کردن
بر داشتنفرهنگ مترادف و متضاد۱. با خود بردن، همراه بردن ۲. اخذ کردن، گرفتن ۳. برداشت کردن ۴. برطرف کردن، از بین بردن ۵. ازاله کردن، زایل کردن ۶. بلند کردن، دزدیدن، ربودن، کش رفتن ۷. برچیدن،
سلبفرهنگ مترادف و متضاد۱. برگیری، محرومیت ۲. نفی ≠ ایجاب ۳. ربایش ۴. گرفتن، برداشتن، جدا کردن، ربودن ۵. از میان بردن، برطرف کردن