برخاستنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ایستادن، بهپاخاستن، برپا شدن، بلند شدن ۲. بیدار شدن ۳. بردمیدن، سر زدن ۴. برآمدن، طلوع کردن ۵. شوریدن، شورش کردن، طغیان کردن، عصیان کردن، قیام کردن ۶. متصاعد
محاصره شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. درحصر قرار گرفتن ۲. احاطه شدن، در محاصرهقرار گرفتن، در میان گرفته شدن
متصرف شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بهچنگ آوردن، به دستآوردن، بهتصرفخود درآوردن ۲. متملک شدن، تصاحب کردن ۳. در اختیار خود درآوردن، در اختیار گرفتن ۴. آرمیدن، همبستر شدن، جماع کردن