گردیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. حرکت کردن، راهپیمودن، گشتن ۲. چرخزدن، دورزدن ۳. شدن ۴. تحولیافتن، تغییریافتن
خراب شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ویرانشدن، مخروبه شدن، منهدم شدن ۲. از کارافتادن ۳. مست شدن، لایعقل شدن ۴. گندیدن، فاسد شدن، متعفن شدن ۵. بد شدن، نامطلوبشدن ۶. منحرف شدن، بدکاره شدن ۷. رسواش
مقرر گشتنفرهنگ مترادف و متضاد۱. مقرر گردیدن، مقرر شدن، مقرر گردانیدن ۲. قرار گذاشتن، قرار گذاشته شدن ۳. آشکار شدن، معلوم شدن
شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. صیرورت، گردیدن، گشتن ۲. رفتن، روانشدن، عازمشدن ۳. گذشتن، منقضیشدن ≠ اتیان، رسیدن، فرارسیدن