گرداندنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بهگردشدرآوردن، پردادن، چرخاندن، حرکتدادن ۲. برگردانیدن، تحریف کردن، تغییردادن، دگرگون ساختن، منحرف کردن
چرخاندنفرهنگ مترادف و متضاد۱. به حرکت درآوردن، به دور خود گرداندن، وادار به چرخیدن کردن، چرخانیدن، چرخ دادن ۲. به جریانانداختن ۳. اداره کردن ۴. کنترل کردن، مهار کردن
مدیرفرهنگ مترادف و متضاد۱. اداره کننده، گرداننده ۲. رئیس، سرپرست، مسئول ۳. باکیاست، سیاس، سیاستمدار، شایسته، کاردان، مدبر ≠ بیکیاست
محولفرهنگ مترادف و متضاد۱. احاله، سپرده، واگذار ۲. محوله، سپردهشده، واگذارشده ۳. گرداننده ۴. حوالهکنننده، حوالهگر ۵. موکول، منوط
مسخر کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تسخیر کردن، بهتصرف درآوردن، تصرف کردن، مسخر ساختن، گشودن، به تسخیر خود درآوردن، مسخر گرداندن، مسخر گردانیدن ۲. تحت انقیادخود درآوردن، مطیع کردن، فرمانبردار ک