معنی گذاردن | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. جادادن، گذاشتن، نهادن ۲. وضع کردن، وضع ۳. طی کردن، عبور کردن، گذشتن ۴. برپاداشتن، منعقد کردن ۵. ترک کردن، رها کردن

۱. ادا کردن، بجایآوردن ۲. پرداختن، تادیه، ، تادیه کردن

۱. آشامیدن، نوشیدن ۲. زایل کردن، زدودن، ستردن، محو کردن ۳. سپری کردن، طی کردن

مستحفظ، نگهبان

۱. ادا کردن، تادیه کردن، کارسازی کردن ۲. دادن، گذاردن، واگذاردن، وامگذاردن ۳. جلادادن، صیقلزدن ۴. اعتنا کردن، توجه کردن ۵. مشغولشدن ≠ دریافت کردن

حج گزاردن، حج بهجا آوردن

خوردن، گساردن، نوشکردن، نوشیدن ≠ تناولکردن، خوردن

آشامیدن، گساردن، نوشیدن

۱. آشامیدن، گساردن ۲. گوارا، مهنا ۳. شهد ۴. انوشه، جاوید، جاویدان ۵. پادزهر، تریاق ≠ نیش