معنی کوفته | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. خسته، درمانده، فرسوده، وامانده ۲. پایمال ۳. آسیبدیده، ضربدیده

تنگنظر، کوتاهبین، کوتهفکر، کوتهنظر

اندکبین، تنگنظر، خردهبین، دونهمت، کوتهبین ≠ بلندنظر

۱. سیفلیس، ضربت ۲. کوبش ۳. آزار، اذیت، صدمه

۱. خرد کردن، زدن، ضرب، کوبیدن ۲. آسیبرساندن، صدمهزدن، ضربتزدن

تنگنظری، کوتهفکری ≠ سعهصدر

کوفته، مصدوم، مضروب، مقروع

۱. ساییده، کوفته، نرم ۲. سفته، سوراخ ۳. گداخته، مذاب ۴. فرسوده ≠ ناسوده

۱. پایخست، لگدکوب، لگدمال ۲. تباه، تلف، خراب، کوفته، نابود، هدر

۱. ازپاافتاده، کمتوان، فرسوده، کوفته ۲. فگار، مجروح ۳. درمانده، زله، عاجز، کسل، مانده، بیطاقت، وامانده ≠ سرحال، قبراق

بدبخت، بیچاره، حیران، خسته، دردمند، سرگشته، عاجز، فرومانده، کوفته، متحیر، مستاصل، مضطر، ناتوان، وامانده