کاسفرهنگ مترادف و متضاد۱. کوس، نقاره ۲. فرورفته، مقعر ۳. پیاله، جام، کاسه ۴. گارسه ۵. خوک ۶. تیره، کبود
حرکت کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. جنبیدن، تکان خوردن، وول خوردن ≠ ساکنشدن ۲. کوچ کردن، کوچیدن، جابهجا شدن، نقلمکان کردن ≠ ماندن ۳. به راه افتادن، رهسپارشدن، عزیمت کردن ۴. فعال شدن، تحرکداشتن
کاسفرهنگ مترادف و متضاد۱. کوس، نقاره ۲. فرورفته، مقعر ۳. پیاله، جام، کاسه ۴. گارسه ۵. خوک ۶. تیره، کبود