13 مدخل
۱. مسابقه ۲. دو ۳. دوره ۴. مسافت ۵. مجعد
۱. عامل، کارطراز، کارگشا، مباشر ۲. چارهجو، چارهگر، راهگشا ۳. اثربخش، موثر
۱. پرداخت، تادیه ۲. چارهجویی، چارهگری
کورسو زدن، تابیدن (نور ضعیف)، سوسو کردن
پرتوک، کورسو، نورضعیف
۱. اشاره با گوشهچشم، اشارتنظربازانه، ایما، نظربازی ۲. کورسو
۱. تاخت، خیز، کورس ۲. دور، نوبت
حلالمشکلات، کارساز، گرهگشا ≠ مشکلساز