معنی کوتاه شدن | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

۱. خلاصه، قاصر، قصیر، قصیره، مجمل، محدود، مختصر، ملخص، موجز ۲. کوتاهقد، کوتوله ≠ دراز

۱. تعلل، تقصیر، سستی، فتور، قصور ۲. کمطولی

تذکره، دفتر، دیوان، رساله، سفینه، صحیفه، کتابچه، کشکول، مصحف، مکتوب، نامه، نوشته

کوتاهی شدن، اهمال شدن، سهلانگاری شدن، تغافل شدن

کوتاهشدن، خلاصه شدن، موجز شدن، مجمل شدن

۱. کوتاهشدن، موجز شدن، مختصر شدن ۲. انحصاریافتن، منحصر شدن، محدود شدن

۱. بغلدستی، پهلویی، کناری ۲. آمخته به بغل شدن ۳. شیشهشراب (کوچک و مستطیلی) ۴. نوعی قطع کتاب

۱. کوتاهشده ۲. دمبریده