معنی کوتاه بودن پای کسی

جست‌وجوی مشابه

۱. خلاصه، قاصر، قصیر، قصیره، مجمل، محدود، مختصر، ملخص، موجز ۲. کوتاهقد، کوتوله ≠ دراز

۱. تعلل، تقصیر، سستی، فتور، قصور ۲. کمطولی

تذکره، دفتر، دیوان، رساله، سفینه، صحیفه، کتابچه، کشکول، مصحف، مکتوب، نامه، نوشته

۱. ارتفاع، اوج، علو ۲. رفعت ۳. سربالایی، فراز ۴. قدر ≠ پستی، حضیض، سفل، کوتاهی ۵. رسایی، شدت ۶. طول، درازی ۷. ارزش، اعتبار ۸. طولانی بودن

کوتاه، کوتاهقد ≠ طویل

کوتاه کردن، خلاصه کردن، تلخیص کردن ≠ مطول کردن، اطناب دادن، طول و تفصیل دادن

شرت، شلوار کوتاه، زیرشلواری کوتاه، نیم شلواری

۱. نیزه کوتاه ۲. حمله، هجوم، یورش، تک