معنی کهن | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

باستانی، باستان، دیرینه، قدیم، کنانه، کهنه ≠ جدید، نو

پیر، جاافتاده، زال، سالخورده، سالمند، شیخ، فرتوت، قدیمی، کلانسال، مسن، معمر ≠ جوان، خردسال

پیری، شیب، فرتوتی، کهولت، معمری ≠ خردسالی

دیرینگی، فرسودگی، قدمت ≠ نوی

۱. دیرینه، عتیقه، عتیق، قدیم، قدیمی، کهن ۲. مزمن ۳. اسقاط، پوسیده، داثر، دارس، فرسوده، متروک، مندرس ۴. مستعمل ۵. خرقه، خلق ≠ جدید، نو

مرتجع، واپسگرا ≠ نوگرا

کهنهگرا، متحجر، محافظهکار، نوستیز، واپسگرا ≠ متجدد، نوگرا

کهنه، مستعمل ≠ نو

کهنهپرست، محافظهکار، نوستیز، واپسگرا ≠ پیشرو، نوگرا

کهنهشدن، ریشهدار شدن