کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. اجرا کردن، انجامدادن، عمل کردن ۲. ساختن ۳. ادا کردن، بهجایآوردن، گزاردن ۴. آرمیدن، جماع کردن، مجامعت کردن
برکندنفرهنگ مترادف و متضاد۱. از ته کندن، کندن ۲. از ریشه درآوردن، ریشهکن کردن ۳. جدا کردن، بریدن ≠ نشاندن ۴. نابود کردن، ازبین بردن ۵. دور کردن
چیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. کندن ۲. بریدن، قیچی کردن ۳. قطع کردن ۴. پهن کردن، گستردن ۵. قرار دادن، نهادن ۶. زدن، ستردن ۷. انتخاب کردن، جدا کردن، گلچین کردن، گزیدن ۸. ستردن، پیراستن، اصل