103 مدخل
پهلو، جانب، حاشیه، دامن، ساحل، طرف، کرانه، کران، گوشه، لبه
اجتناب، احتراز، اعتزال، دوری، دوریگزینی، کنارهگیری، گوشهگیری
عزلتنشین، گوشهگیر، معتزل، معتکف
۱. اعتزال، اعتکاف، دوری، عزلت، کنارهجویی ۲. استعفا، تقاعد
۱. کارآمد، موثر ۲. صاجبمقام ≠ بیکاره
کنارهگیری کردن (ازشغل، مقام)، استعفا دادن
حاشیه، کناره، لبه
۱. کنارهنشین ≠ صدرنشین ۲. حومهنشین، مهاجرنشین، حلبیآبادی