کارفرهنگ مترادف و متضاد۱. پیشه، حرفه، شغل، کسب، مشغله ۲. نقش، وظیفه ۳. منصب ۴. عمل، فعل، کردار ۵. امر، ماجرا ۶. ساخت، صناعت ۷. تقدیر، سرنوشت، مرگ ۸. اتفاق، پیشامد، حادثه، ماوقع ۹. مسا
کارآزمودهفرهنگ مترادف و متضادباتجربه، حاذق، خبره، قابل، کارآمد، کاردان، کارکشته، مجرب ≠ بیتجربه، تازهکار
کارآمدفرهنگ مترادف و متضادباتدبیر، حاذق، خبره، فعال، کارآ، کارآزموده، کارآمد، کاردان، کارکشته، کاری، ماهر ≠ بیتدبیر، بیفکر
ملاحدهفرهنگ مترادف و متضادملحدان، ملحدها، کافران، بیدینان، کفار، ایمانباختگان، بدکیشان، زندیقان، مشرکان ≠ مومنان
تاوانفرهنگ مترادف و متضاد۱. بدل، جبران، جریمه، خسارت، عوضی، غرامت، کفاره، مغرم ۲. عوض، مابهازا، جریمه
تاوان دادنفرهنگ مترادف و متضاد۱. جریمهدادن، جبران کردن، غرامت دادن، مابهازا پسدادن ۲. کفاره پس دادن ≠ تاوان گرفتن
تقاصفرهنگ مترادف و متضاد۱. انتقام، تاوان، تلافی، خونخواهی، دیه، عقاب، کفاره، کیفر، مجازات، معاملهبهمثل ۲. تاوان گرفتن ۳. معامله به مثل کردن