خودکشی کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. انتحار کردن، خود را کشتن، خودسوزی کردن ≠ قتل نفس کردن ۲. نسلکشی کردن
خاموش کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ساکت کردن، بیسروصدا کردن ۲. کشتن، فروکشتن، منطفی کردن ۳. قطع کردن (جریانبرق) ۴. خفه کردن، سرکوب کردن ۵. فرونشاندن، آرام کردن