34 مدخل
انباشته، تلنبار، توده،
اجبار، کراهت، گوی، نفرت
بچه، نوزاد
۱. چربی، روغن ۲. پینه ۳. چرک، ریم، وسخ
بد، بدگل، زشت، قبیح، ناپسند، ناخوشایند، ناگوار، نفرتانگیز، نفرتبار ≠ قشنگ
کریه، نفرتآمیز، نفرتانگیز، نفرتزا
عضله، کره، مایچه
۱. کره ۲. روغنحیوانیتازه
باغکوچک، کاله، کرته
انباشتن، انباشته کردن، کپه کردن