معنی کرشته | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

۱. کشت، کشته، مزروع ۲. غرس، نشانده

عشوهکنان، غمزهکنان، نازکنان

دلربایی، شیوه، طنازی، عشوه، غمزه، غنج، ناز

شیوهپرداز، طناز، عشوهساز، عشوهگر، غماز، کرشمهپرداز، کرشمهریز، کرشمهساز، کرشمهطراز، کرشمهگر

۱. شهید، قتیل، مقتول ۲. خاموش، منطفی ۳. آرزومند، عاشق، مشتاق

کشته، مقتول ≠ قاتل

۱. کشت، کشته، مزروع ۲. غرس، نشانده

شیوهپرداز، طناز، عشوهساز، عشوهگر، غماز، کرشمهپرداز، کرشمهریز، کرشمهساز، کرشمهطراز، کرشمهگر