کارفرهنگ مترادف و متضاد۱. پیشه، حرفه، شغل، کسب، مشغله ۲. نقش، وظیفه ۳. منصب ۴. عمل، فعل، کردار ۵. امر، ماجرا ۶. ساخت، صناعت ۷. تقدیر، سرنوشت، مرگ ۸. اتفاق، پیشامد، حادثه، ماوقع ۹. مسا
کرانفرهنگ مترادف و متضاد۱. جانب، طرف ۲. افق، ساحل، کنار، کناره ۳. گوشه ۴. حد، مرز، سامان، ناحیه، ۵. انتها، پایان
بسیطفرهنگ مترادف و متضاد۱. بسیطه، ساده، عنصر مفرد ≠ مرکب ۲. بیغش، خالص، ناب ۳. فراخ، گسترده، گشاد، گشاده، وسیع ۴. طبیعی، غریزی، فطری، ۵. پهنه، صحنه، عرصه، فراخنا، گستره ۶. احمق، کانا ۷
تمهیدفرهنگ مترادف و متضاد۱. آمادگی، آمادهسازی، تدارک، تدبیر، تهیه، چاره، زمینهسازی، مقدمهچینی ۲. آماده کردن، آراستن، فراهم کردن ۳. زمینهسازی کرن، مقدمه چیدن ۴. گسترانیدن، هموار کردن، په
هامونفرهنگ مترادف و متضاد۱. بادیه، بایر، بیابان، قاع، لمیزرع، نامسکون، وادی ۲. بر، خشکی ۳. جلگه، دشت ۴. مسطح، هموار ۵. کرهزمین ≠ گردون