تراشیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ازاله، حلق ۲. تراش دادن، ۳. خراطی کردن، رندیدن ۴. زدودن، ستردن ۵. خراشیدن ۶. صاف کردن ۷. در آوردن، جعل کردن، ساختن ۸. خلق کردن
خراشیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. خراش دادن، زخم کردن، مجروح ساختن، مجروح کردن ۲. تراشیدن، زدودن، ستردن، محو کردن ۳. خاریدن ۴. خدشهدار کردن، مخدوش کردن
تراشیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ازاله، حلق ۲. تراش دادن، ۳. خراطی کردن، رندیدن ۴. زدودن، ستردن ۵. خراشیدن ۶. صاف کردن ۷. در آوردن، جعل کردن، ساختن ۸. خلق کردن
خراشیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. خراش دادن، زخم کردن، مجروح ساختن، مجروح کردن ۲. تراشیدن، زدودن، ستردن، محو کردن ۳. خاریدن ۴. خدشهدار کردن، مخدوش کردن
ستردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تراشیدن، پاک کردن، پالودن، ۲. زدودن، کندن، محو کردن، زایل کردن ۳. نابود کردن، از بین بردن