معدوم کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. نیست کردن، نابود کردن، از بین بردن ۲. محو کردن، به زوال کشانیدن ۳. هلاک کردن
خراب کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تخریب کردن، ویران ساختن ≠ آباد کردن، ساختن، تعمیر کردن، مرمت کردن ۲. از حیز انتقاع انداختن، ازکارانداختن، اسقاط کردن ≠ بهکار انداختن، روبهراه کردن ۳. تباه سا
سبک شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. کاهشیافتن، کم شدن ۲. سبکبار شدن، راحت شدن، آرامش یافتن، آرام شدن ۳. خوار شدن، بیمقدارشدن ۴. خفیف شدن، بیوقار شدن، کسرشانیافتن