معنی کاسه گرداندن

جست‌وجوی مشابه

پیاله، تاس، جام، راک، ساغر، ظرف، قدح، کاس

۱. کارآمد، موثر ۲. صاجبمقام ≠ بیکاره

۱. کوس، نقاره ۲. فرورفته، مقعر ۳. پیاله، جام، کاسه ۴. گارسه ۵. خوک ۶. تیره، کبود

۱. بازاری، بازرگان، پیشهور، سوداگر، کاسبکار، محترف، معاملهگر ۲. حسابگر

۱. کاهش، کمی، نقصان ۲. طبقه ≠ افزایش

۱. کاسه ۲. آوند، بشقاب ۳. درخلال، درطی

۱. قدح، کاسه ۲. طشت، طشتبزرگ، ۳. بیمو، طاس، کچل، کل ≠ مودار ۴. کعبتین ۵. اضطراب، بیقراری، تشویش، ناآرامی ≠ قرار، آرامش ۶. اندوه، ملالت ≠ نشاط، شادی

۱. قوج ۲. کاسه ۳. رشتهسوزن، نخ

جام، ساتکین، ساغر، صراحی، قدح، کاسه

۱. پیاله، ساتکین، ساغر، صراحی، قدح، کاسه ۲. شیشه