مباشرت کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. نظارت کردن ۲. کارگزاری کردن، پیشکاری کردن ۳. عمل کردن، انجام دادن، ورزیدن ۴. جماع کردن، همخوابگی کردن، همآغوشی کردن
ماموریتفرهنگ مترادف و متضاد۱. رسالت، مسئولیت ۲. نقش، وظیفه ۳. تصدی، خدمت ۴. عاملی، عاملیت، کارگزاری، وکالت ۵. کارمندی، گماشتگی
مباشرتفرهنگ مترادف و متضاد۱. آرمش، جماع، همخوابگی، مباضعت، مجامعت، نزدیکی ۲. جماع کردن، آرمیدن ۳. کارگزاری، تصدی، سرپرستی، نظارت ۴. نظارت کردن ۵. اقدام کردن، پرداختن