چنبرفرهنگ مترادف و متضاد۱. چنبره، حلقه، دایره، ۲. طوق، گردنبند، قلاده ۳. کمند ۴. ترقوه ۵. نیمدایره، کمان
چارهفرهنگ مترادف و متضاد۱. درمان، علاج، مداوا، وید ۲. راهحل ۳. تدبیر، ترفند، حیله، زیرکی، مکر ۴. تمهید، وسیله ۵. گزیر ≠ ناگزیر
چاره جستنفرهنگ مترادف و متضاد۱. درمان کردن، علاج کردن ۲. چاره طلبیدن، چاره ساختن، تدبیر اندیشیدن ۳. از عهده برآمدن
چنبرفرهنگ مترادف و متضاد۱. چنبره، حلقه، دایره، ۲. طوق، گردنبند، قلاده ۳. کمند ۴. ترقوه ۵. نیمدایره، کمان
حلقهفرهنگ مترادف و متضاد۱. انجمن، جرگه، سلسله، سلک، گروه، مجمع، محفل، مدار، معشر ۲. چنبر، چنبره، دایره، دور، گرد، مدور ۳. انگشتری ۴. ربقه ۵. چین و شکن، پیچ و تاب ۶. گوشواره ۷. زنجیر
دایرهفرهنگ مترادف و متضاد۱. حلقه، گرد، مدور ۲. انجمن ۳. محدوده ۴. اداره، بنیاد، سازمان ۵. دف ۶. چنبر، چنبره