معنی چلی شو | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

۱. دستچپی، چپگرا ≠ راستگرا ۲. چپهشده، چپشده، واژگونشده(وسائط نقلیه) ≠ سالم

۱. پز دادن، فیس کردن، افاده فروختن ۲. تفاخر کردن، فخرفروختن ۳. خودنمایی کردن، متکبرانه رفتار کردن

۱. شکایت، شکوه، شکوائیه ۲. بدگویی، تضریب، سخنچینی، سعایت، نمامی ۳. غیبت ۴. گزارش

۱. یکجا، وزنناکرده، بیمتراژ ۲. روی هم ۳. تخمینی ۴. الهبختکی

۱. ابله، احمق، خل، کانا، کمعقل، نادان ≠ عاقل، زیرک ۲. دیوانه، مجنون ۳. چهل ۴. اسب ساقسفید

چغلی، شکایت، گله

انگشت چهارم، چلک، کلیک

جسم، چی، شی، موجود

۱. پیت، چلیک ۲. واحداندازهگیری نفت ۳. بسیار چاق، خیکی

۱. بثالشکوی، تشکی، تظلم، دادخواست، دادخواهی، شکوائیه، شکوا ۲. تعرض، چغلی، شکوه، گلایه، گله، گلهمندی