چربیفرهنگ مترادف و متضاد۱. پیه، دنبه، شهله ۲. دهن، روغن، زیت ۳. چربه، ۴. سرشیر، قیماق ≠ گوشت ۵. ملایمت، نرمی
چربیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. افزون شدن، زیاده شدن، سنگینتر شدن، فزونی یافتن ۲. چیره شدن، چیرگی یافتن، غالب شدن، غلبهیافتن ۳. برتری داشتن، برتری یافتن، رجحانداشتن، سر بودن، سر شدن
چسبیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. پیوستن، متصلشدن ۲. محکم گرفتن ۳. التصاق ۴. محکمشدن ۵. تمسک ۶. مشغول شدن، سرگرم شدن
پشتسرهم، متوالیمتصل شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. چسبیدن، بههم پیوستن ≠ جدا شدن، منفصلشدن، گسستن ۲. وصل شدن، پیوستن ۳. مرتبط شدن، وابسته شدن ۴. واصل شدن ۵. ملحق شدن