چوب زدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. به چوببستن، کتک زدن، ترکه زدن، فلک کردن، به فلکبستن، چوبکاری کردن ۲. حراج کردن، تعیین کردن، قیمت گذاشتن (در حراجی)
چسبیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. پیوستن، متصلشدن ۲. محکم گرفتن ۳. التصاق ۴. محکمشدن ۵. تمسک ۶. مشغول شدن، سرگرم شدن
چربفرهنگ مترادف و متضاد۱. روغنآلود، روغندار، روغنی ۲. پرروغن ۳. پیهدار ۴. بهتر، مرغوبتر ۵. دلپذیر، خوشآیند، مطبوع، شیرین
چستفرهنگ مترادف و متضاد۱. تند، جلد، چالاک، چیرهدست، زرنگ، سریع، فرز ۲. استاد، ماهر ۳. محکم، استوار ۴. برازنده، موزون ≠ ناموزون
پشتسرهم، متوالیمتصل شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. چسبیدن، بههم پیوستن ≠ جدا شدن، منفصلشدن، گسستن ۲. وصل شدن، پیوستن ۳. مرتبط شدن، وابسته شدن ۴. واصل شدن ۵. ملحق شدن
تمسکفرهنگ مترادف و متضاد۱. اعتصام، بهانه، پناهبری، تشبث، توسل، دستاویزسازی ۲. چنگزدن، درآویختن، دستاویز قرار دادن، چسبیدن، تشبث کردن، متشبث شدن