معنی چروکیده | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. چروکخورده، چینوچروکدار ۲. ناصاف، بیاتو ≠ صاف، اتودار، اتوکشیده

چروک خوردن، چینوچروکدار شدن، ناصاف شدن، بیاتو شدن ≠ صاف شدن، اتودار شدن

۱. جوهره، خلاصه، عصاره، لب، ملخص ۲. افشره، عصاره ۳. ماستآبرفته، آبرفته ۴. عمود، گرز

چروکبرداشتن، چروک خوردن، چیندار شدن، چروکافتادن، ناصاف شدن، چروکیده شدن ≠ صافشدن

۱. انقباضیافته، گرفته ۲. جمعشده، چروکیده، بههم کشیدهشده، ترنجیده ≠ منبسط

چکیدهنویسی، خلاصهسازی، تلخیص

۱. چکیده، خلاصه، گزیده ۲. مغز ۳. خرد، عقل

۱. چکیده، خلاصه، فشرده، کوتاه، مجمل، مختصر ≠ مطول ۲. پاک، خالص، ناب ۳. سره ≠ ناخالص، ناسره