معنی چار طاق | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

۱. چهار ۲. چاره، گریز ۳. کورهسفالپزی، کورهآجرپزی ۴. سزاوار، لایق

۱. افست، طبع ۲. منتشر، نشر ۳. باسمه ۴. دروغ، شایعه ۵. گزافه، اغراق

چاپ شدن

۱. چاپ کردن ۲. بافتن، سرهم کردن ۳. ساختن، جعل کردن، ازخود درآوردن ۴. دروغ گفتن، لیچار بافتن

طبع کردن، بهطبع رساندن، به چاپ رساندن، منتشر کردن

۱. چاق، سمین، فربه، مسمن ۲. پرورش ۳. پشتیبان، پشتیوان ۴. رف، طاقچه ۵. پرواره، پیسیاره، تفسره، قاروره ≠ لاغر

۱. پشتهبزرگ، تپه، تل بزرگ، فلات، نجد ۲. خیمه، چادر ۳. ایوان ۴. طاق ۵. نوعی جوشن، زره

چاه، چاه آب

چاق، سمین، فربه، لحیم ≠ استخوانی، لاغر

چاق، فربه، گرد و چاق