چارهسازفرهنگ مترادف و متضاد۱. چارهجو، چارهبر، مصلحتبین، مدبر، چارهکننده، سببساز، چارهگر ≠ چارهسوز، سببسوز ۲. علاجگر ۳. باریتعالی، خدا
چارهپذیرفرهنگ مترادف و متضاد۱. حلشدنی، قابل حل ۲. علاجپذیر، درمانپذیر ۳. چارهبردار ۴. اصلاحپذیر ≠ چارهناپذیر، نشدنی، حلناشدنی