معنی پیکار | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

آرزم، پرخاش، جدال، جنگ، رزم، ستیز، کارزار، گیرودار، محاربه، مخاصمه، مواقعه، نبرد، هنگامه ≠ صلح، آرامش

جنگجو، دلاور، ستیزهجو، ستیزهگر، محارب، منازع، نبردآزما ≠ صلحجو

جنگجو، رزمنده، ستیزهجو، مبارز، محارب ≠ مصلح، صلحطلب

۱. پیشکار، عریف، کارگزار ۲. پادو، خادم، خدمتکار، نوکر ≠ کارفرما

پرتلاش، پرمشغله، تلاشگر، فعال، کاری ≠ کمکار

پاکار، پیشخدمت، خادم، خدمتکار، خدمتگزار، دستیار، عامل، قایممقام، کارپرداز، کارگزار، مباشر، مددکار، مشاور، معاون، نایب، وشکرده، وکیل

پیکار، جنگ، خصومت، داوری، ستیزه، مباحثه، محاجه، منازعه، مناقشه، نزاع

پیکار، خصومت، دشمنی، عداوت، عناد، کینهتوزی، مخاصمت ≠ صلح، مصالحه

پیکارجو، خصوم، منازع، دشمن، عدو، مخاصم، معاند ≠ دوست

پیکارجو، تکاور، جنگاور، جنگجو، جنگنده، چریک، مبارز، مجاهد

پیکارجو، دشمن، ستیزهجو، ستیزهگر، عدو، مبارز، محارب، مدعی، معاند