پیوستگیفرهنگ مترادف و متضاد۱. اتصال، ارتباط، تعلق، رابطه، علاقه، علقه ۲. استمرار، بقا، دوام ۳. مواصلت، وصلت ≠ گسستگی
پیوستهفرهنگ مترادف و متضاددایماً، دمادم، علیالاتصال، علیالدوام، لاینقطع، متصل، متوالی، مدام، مداوم، مستدام، مستمر، ملحق، منسجم، هموار، همواره، همیشه ≠ ابداً، هرگز، هیچگاه، هیچوقت ≠ گسسته
چسبیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. پیوستن، متصلشدن ۲. محکم گرفتن ۳. التصاق ۴. محکمشدن ۵. تمسک ۶. مشغول شدن، سرگرم شدن
متعلق شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. پیوستن، وابسته شدن، متصل شدن ۲. مرتبطشدن، مربوط شدن ۳. منتسب شدن، انتسابیافتن ۴. آویخته شدن، آویزان شدن