پیشکارفرهنگ مترادف و متضادپاکار، پیشخدمت، خادم، خدمتکار، خدمتگزار، دستیار، عامل، قایممقام، کارپرداز، کارگزار، مباشر، مددکار، مشاور، معاون، نایب، وشکرده، وکیل
پیشفرهنگ مترادف و متضاد۱. سابق، قبل ۲. فراپیش، قبل، قدام ۳. برابر، روبرو، مقابل ۴. زی، نزد ۵. گذشته، ماضی ۶. شاخهنخل ۷. جلو، پیشرو ۸. کنار، پهلو، نزدیک ۹. سمت، سو، طرف ≠ بعد، پس، پشت،
مقدمفرهنگ مترادف و متضاد۱. ارجح، اولی، برتر، اولویتدار، دارای تقدم ۲. پیشگام، پیشاهنگ، پیشرو ۳. پیشوا، رهبر، قاید ۴. پیش، پیشین، سابق، مسبوق ≠ موخر
مباشرفرهنگ مترادف و متضادپیشکار، سرپرست، سررشتهدار، قایممقام، کارگزار، کدخدا، معاون، ناظر، نایب، نماینده، وکیل، عامل، کارپرداز