پیشکارفرهنگ مترادف و متضادپاکار، پیشخدمت، خادم، خدمتکار، خدمتگزار، دستیار، عامل، قایممقام، کارپرداز، کارگزار، مباشر، مددکار، مشاور، معاون، نایب، وشکرده، وکیل
پیکارفرهنگ مترادف و متضادآرزم، پرخاش، جدال، جنگ، رزم، ستیز، کارزار، گیرودار، محاربه، مخاصمه، مواقعه، نبرد، هنگامه ≠ صلح، آرامش
مباشرفرهنگ مترادف و متضادپیشکار، سرپرست، سررشتهدار، قایممقام، کارگزار، کدخدا، معاون، ناظر، نایب، نماینده، وکیل، عامل، کارپرداز