پریشانیفرهنگ مترادف و متضاد۱. تشویش، دغدغه ۲. آشفتگی، بینظمی، ژولیدگی، شوریدگی، نابسامانی ۳. سرگردانی ۴. پراکندگی، تشتت، جدایی ۵. اضطراب، بیقراری ≠ آرامش
پریشانفرهنگ مترادف و متضادآشفته، بیآرام، بیقرار، پراکنده، پراکندهخاطر، پریشانحال، تنگدست، درهم، دلواپس، ژولیده، سراسیمه، شوریده، متاثر، متشتت، متفرق، مختل، مشوش، مضطر، مضطرب، مغشوش، منگ،
تفرقهفرهنگ مترادف و متضاد۱. پراکندگی، پریشانی، تشتت، جدایی، نفاق ≠ جمعیت ۲. پراکندن، جدا کردن، جدایی انداختن، پراکنده ساختن
گرفتگیفرهنگ مترادف و متضاد۱. انسداد ۲. قبض ۳. پریشانی، حزن ۴. ابتیاع، خریدن ۵. بهچنگآوردن ۶. دریافتن، دریافت کردن ۷. اخذ، قبض ۸. ابتلا، مبتلاشدن ۹. فرض کردن ۱۰. بستن، مسدود کردن ۱۱. بردا
مشوش کردنفرهنگ مترادف و متضادآشفته کردن، پریشان کردن، مشوش داشتن، آسیمه کردن، مضطرب ساختن ≠ آرام ساختن
مضطرب کردنفرهنگ مترادف و متضادآشفته کردن، پریشان کردن، مشوش کردن، بیقرار کردن، آشفتهخاطر کردن، دلواپس کردن، بیتاب کردن، نگران کردن