پشتسرهم، متوالیمتصل شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. چسبیدن، بههم پیوستن ≠ جدا شدن، منفصلشدن، گسستن ۲. وصل شدن، پیوستن ۳. مرتبط شدن، وابسته شدن ۴. واصل شدن ۵. ملحق شدن
پشتفرهنگ مترادف و متضاد۱. پس، خلف، ظهر، عقب، ورا ۲. بیرون، خارج ۳. آنسو ۴. اولاد، تبار، تخمه، دودمان ۵. پشتیبان، حامی، کمک، معین، ملاذ، ملجا، یار، یاور ۶. امرد، کونی، مخنث، مفعول، ملو
مسلسلفرهنگ مترادف و متضاد۱. به همپیوسته، پشتسرهم، پیاپی، پیدرپی، زنجیروار، متصل، متوالی ≠ یکدرمیان ۲. اسلحه، تفنگخودکار، تیربار، سلاح خودکار
متعاقبفرهنگ مترادف و متضاد۱. دنبال، دنباله، عقب ۲. درپی، درتعقیب، پیرو ۳. پشتسرهم، پیدرپی، متوالی، بهدنبالهم