معنی پشتوار | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

پشتیبان، مددکار، معین، یار، یاور

اراده، استقامت

خورجین، کولهبار

۱. اعتبار، تضمین ۲. پشتیبان، پشتوان، پشتیوان، تکیهگاه، ظهیر ۳. حامی، مددکار، معین، یار، یاور

۱. اهریمنصفت، دیوخو، دیوسیرت ۲. بدکاره، سلیطه، لکاته، پاردمساییده ۳. زشت، مهیب ۴. آفت، بلا، مصیبت ۵. دشمنی، ضدیت، عداوت، عناد

پشتوار، پشتیبان، پشتیوان، پیشکار، حامی، خادم، دستگیر، دستیار، ظهیر، معاون، معین، ناصر، نصیر، یار، یاریگر، یاور، یاریدهنده

پشتواره، تپه، تل، توده، دشت، فلات

۱. اعتبار، تضمین ۲. پشتیبان، پشتوان، پشتیوان، تکیهگاه، ظهیر ۳. حامی، مددکار، معین، یار، یاور

آهنگ، پشتکار، تصمیم، خواست، عزم، غرض، قصد، مشیت، میل

۱. پشتوانه، وثیقه ۲. پایندانی، پذرفتاری، تعهد، ضمانت، کفالت ۳. ضامن شدن