معنی پرهای | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

۱. برخی، بعضی، گروهی ۲. اندکی، بخشی، قدری، کمی، مقداری

پرمنفعت، سودآور، سودزا، سودمند، مفید، منفعتدار، نافع ≠ زیانبار

۱. باسواد، بامعلومات، خردمند، دانشمند، عالم ۲. ثروتمند، دارا، غنی، متمول ۳. غلیظ، ≠ کممایه

پرازدحام، پرسروصدا، جنجال، شلوغ ≠ آرام، ساکت

۱. اتقا، اجتناب، احتراز، تجنب، تحرز، حذر، خویشتنداری، دوری، رژیم، کفنفس، گریز، ورع ۲. احتما، امساک، رژیم

پرهیز، رژیم

پارهای از وقت، روزگار، مرحله، مرحلهای از زمان

پرهیز کردن، اجتناب کردن، دوری گزیدن، احتراز کردن، دوری کردن

پارسایی، پرهیز، پرهیزکاری، تقوا، خویشتنداری، عفت، کفنفس، ورع

پراحساس، پرهیجان، حساس، رقیقالقلب، سریعالتاثر، عاطفی، هیجانزده