معنی پرخون | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

اکول، بسیارخوار، پرخوار، پرخور، شکمباره، شکمبنده، شکمپرست، شکمخوار، شکمو ≠ کمخوراک

پرخوری، شکمبارگی، شکمبندگی، شکمپرستی ≠ کمخواری

اکول، بسیارخور، پرخوار، پرخوار، رژد، شکمباره، شکمپرست، شکمو ≠ کمخوراک

آباد، آبادان، پررواج، معمور ≠ بیرونق، کساد

۱. دوسیه ۲. پیشینه، سابقه ۳. پاپوش ۴. پوشه

پرخواری، پرخوری، شکمخوارگی

پرخوار، پرخور، شکمبنده، شکمو

پرخور، شکمو، پراشتها ≠ کماشتها

اکول، بسیارخوار، پرخوار، پرخور، شکمباره، شکمبنده، شکمپرست، شکمخوار، شکمو ≠ کمخوراک

پرخوری، شکمبارگی، شکمبندگی، شکمپرستی ≠ کمخواری