معنی پرخاش | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. تشر، توپوتشر، درشتی، عتاب، معاتبه، واخواهی ۲. پیکار، جنگ، ستیزه، غزا، کارزار، محاربه، نبرد، نزاع ≠ نوازش

پرخاشجو، ستیزهجو، ستیزهطلب، عربدهجو، غوغاگر، غوغایی، فتنهجو، ملامتگر، هنگامهطلب ≠ نوازشگر

پرغلط، سقیم، مغلوط ≠ درست، صحیح

آشفته، پراکنده، پریشان، متشتت، مغشوش ≠ جمعوجور، مجموع

آشفته، بحرانزده، بحرانی، پرهرجومرج، متلاطم، ناامن ≠ آرام، امن

۱. اجرت، اجر، انعام، بادافراه، بخشش، ثواب، جایزه، جزا، دسترنج، صله، عطیه، مزد، مکافات، نتیجه ۲. کابین، مهر

پرخاش، تندی، توپ، عتاب، معاتبه

پرخاش، جدال، جدل، جنگ، حرب، خصومت، دشمنی، دعوا، ستیز، ضدیت، عناد، کشاکش، مجادله، محاربه، مخالفت، مرافعه، معارضه، منازعه، مناقشه، نبرد، نزاع ≠ صلح

پرخاشجو، ستیزهجو، ستیزهطلب، عربدهجو، غوغاگر، غوغایی، فتنهجو، ملامتگر، هنگامهطلب ≠ نوازشگر

پرخاشتهدیدآمیز، تهدید عتابآمیز

پرخاشگر، جنگآزموده، ، جنگاور، جنگجو، دلیر، رزمآزما، رزمتوز، ، رزمجو، غوغایی، فتنهجو