معنی پدیدار | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

آشکار، پدید، پیدا، جلوهگر، ظاهر، مرئی، مشهود، معلوم، نمایان، نمودار، هویدا ≠ پنهان، نهان

استوار، بادوام، باقی، برقرار، پابرجا، پایا، ثابت، جاوید، جاویدان، لایزال، ماندنی، محکم، مدام، مستدام، مستقر، مقاوم، نوشه، واثق ≠ ناپایدار، سست

استقامت، استواری، پایمردی، تحمل، ثبات، ثبوت، دوام، مدافعه، مداومت، مقاومت ≠ ناپایداری

خالق، سازنده، مبتکر، مخترع، موجد

۱. بازدید، برخورد، زیارت، لقا، ملاقات ۲. وصال ۳. رویارویی ۴. دید، نظر، نگاه، نگرش ۵. چهره، رخسار، صورت

آشکار، پدیدار، پدید، پیدا، ظاهر، متجلی، منجلی، نمایان

۱. پدیدار گشتن، ظاهر شدن ۲. پیشرو، پیشقراول، طلایه، مقدمه سپاه ۳. آغاز، مقدمه ۴. سپیده ۵. اول آفتاب

آشکار، آشکار، پدیدار، پیدا، جلی، ظاهر، ظهور، مرئی، مشهود، معلوم، نمایان، هویدا ≠ پنهان، ناپدید، مخفی

ظاهر شدن، هویدا گشتن، پدیدار گشتن، آشکار شدن، پیداشدن، قابلرویت شدن، دیده شدن

آشکار، برملا، پدیدار، ظاهر، عیان، کشفشده، هویدا ≠ ناپدید، ناپیدا، مکتوم، مکنون، نامکشوف، نهفته