پختگیفرهنگ مترادف و متضاد۱. آزمودگی، حذاقت، سنجیدگی، فهمیدگی، کمال ۲. رسایی، نضج ۳. احتیاط، حزم، دوراندیشی ≠ خامی
پختهفرهنگ مترادف و متضاد۱. مطبوخ ۲. آزموده، حاذق، کارآمد، مجرب، مدبر ۳. آماده، تمام، رسا، کامل ۴. رسیده، منضوج ≠ خام
سودا پختنفرهنگ مترادف و متضادخیالپردازی کردن، آرزوی دورودراز داشتن، خیال باطل داشتن، سودا پیمودن، اندیشه بیهودهدر سر پروردن، خیال پختن
سودا پختنفرهنگ مترادف و متضادخیالپردازی کردن، آرزوی دورودراز داشتن، خیال باطل داشتن، سودا پیمودن، اندیشه بیهودهدر سر پروردن، خیال پختن