پابندفرهنگ مترادف و متضاد۱. مقید، وابسته ۲. اسیر، دچار، گرفتار ۳. عیالوار، متاهل، معیل ۴. دلباخته، عاشق، فریفته، مفتون، هواخواه ۵. بند، قید، پاوند
پافرهنگ مترادف و متضاد۱. خطوه، رجل، شلنگ، قدم، گام، لنگ ۲. همبازی ۳. پایین، ته، دامن، ذیل، زیر ۴. تاب، توان، طاقت، قدرت، قوت، یارا ۵. اساس، اصل، بن، بیخ، پایه
به پا خاستنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ایستادن، برخاستن، بلند شدن ≠ نشستن ۲. شورش کردن، شوریدن، طغیان کردن، عصیان ورزیدن ≠ تسلیمبودن ۳. انقلاب کردن، قیام کردن، نهضت کردن ≠ تسلیم شدن
هواخواهفرهنگ مترادف و متضاد۱. آرزومند، پابند، سینهچاک، محب، مشتاق ۲. پیرو، تابع، حامی، طرفدار، مرید، هوادار